Friday, September 29, 2006

دسته بندی ماه رمضونی آدمها

تا همین چند روز پیش آدمها متعلق به یکی از سه دسته زیر بودن:
1- اونهایی تمام سال نماز می خونن و ماه رمضون روزه میگیرن
2- اونهایی 11 ماه نماز نمی خونن ولی ماه رمضون نماز می خونن و روزه میگیرن
3- اونهایی که نه نماز می خونن نه روزه میگیرن
اما اخیرا دسته چهارمی کشف کردم:
4- اونهایی هیچ وقت نماز نمی خونن اما ماه رمضون روزه میگیرن.
نمونه ای که به دسته چهارم تعلق داشت اعلام کرد: با روزه حال میکنم اما با نماز نه.

Tuesday, September 26, 2006

بده تا بمونی

انسان همیشه دنبال پیشرفت و ترقیه. اگه قبلا صدات میکردن هاشم کلی کلاس کار پیدا میکنی وقتی اسمت میشه hessem .عینهو اسم این مو بورها و چش طلایی ها؛ اصلا از خودت بیشتر خوشت میاد ، احساس غرور میکنی. قبلا ها با پاس ایرانی کلی اذیت میکردن که از این ور یه مرز پاتو بذاری اونورش اما حالا با این پاس جدید هر جا که بخوای راحت راحت میتونی بری. استیل زندگیت کلا عوض میشه از این که کسی نمی تونه بهت گیر بده احساس رضایت میکنی. اما حیف! صدها حیف که دیگه پناهندگی سیاسی گرفتن مثل اون قدیم قدیم ها نیست که هر ننه قمری اسباب زندگیش رو می ریخت تو پالون خر باباش میامد پناهنده سیاسی میشد. صد افسوس که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. اونهایی که زود جنبیدن بردن اما خدا رو شکر هنوز هم راههایی برای با کلاس شدن فرهیخته شدن و تو یک کلام اروپایی شدن وجود داره. شاه بیت تمام راهها اینه که بگی من تو کشور خودم امنیت جانی ندارم. اگه برگردم منو میکشن. در نتیجه هر دلیلی که تو ایران برای اعدام آدمها وجود داره یک راهی برای پیشرفت و ترقی محسوب میشه مثلا فرض کنید همین همجنس بازی. اگه تو ایران کسی نمی تونه همجنس باز باشه بالطبع میتونه پناهنده یک کشور مشتی اروپایی باشه. به همین سادگی. کافیه پات برسه به یک کشور با تمدن تر از کشور خودت بعد بری بگی آقا من همجنس باز تشریف دارم بعد میشی پناهنده. البته به همین سادگی سادگی هم که نیست. چون می دونید که یک کشور با کلاس خیلی کاراش رو حساب کتابه باید همه چیز بر اساس قانون و اسلوب اجرا بشه برای همین لازمه که یه همراه یه پارتنر یه رفیق خیلی صمیمی هم داشته باشی که بگی من با این جنس می خوام بازی کنم. صد البت که اونها اصل رو بر اعتماد می ذارن و اساسا برای همینه که این همه راحت زندگی میکنن اما خب چون آدمهای دقیقی هستن معامله و ماتحت شما و اون جنس مورد نظر رو مورد بررسی های دقیق قرار می دن. نمی دونید چه آزمایشگاهای شیک و مجهزی دارن اصلا شبیه بیمارستاهای کثافتی ایران نیست که توش سوسک مرده پیدا میشه. همین دیگه اگه معامله و ماتحت دو طرف جور بیاد کلی آدم با کلاس میشی. کلی میره رو قیمتت کلی با تمدن میشی. تازه به دیگران کلی فحش جدید هم میتونی بدی که مثلا برو گمشو هموفوب. القصه میدی و میمونی.

Sunday, September 24, 2006

یاهو یا گوگل مساله این است

بر آن نیستم تا ریش بر دل اولوالالباب بیافکنم. بر صغیران ملک ایران نیز مشکوف است که شتافت اینترنت در آن بلده عظیمه مضحکه خاص و عام است. لاکن من باب عمل به وظیفه خطیر اطلاع رسانی، عرض میکنم که اگر حین گپ زنی اینترنتی با عزیزی بحث به کارزار سینماتوگراف درافتاد و میل ملوکانه بر آن شد که فی الحال حجم سترگی از اطلاعات در هم آمیخته را رهسپار کوی آن عزیز نمایید؛ از Yahoo messenger یاری نجویید چرا که 700 مگ را بدور از عهده خویش میپندارد، بل از Google Talk علیه السلام بهره جویید که فی المجلس تا 700 مگ را تجارت می نماید و بیش از آن بر اهل تجربت نمایان نگشته، تا گاهی که توفیق رفیق ره گردد و حد لا طاقت لنا Google Talk نیز معلوم گردد.

Wednesday, September 20, 2006

گوشی موبایل

انگار این گوشی K750i سونی اریکسون تبدیل به یکی از موضوعات مورد علاقه وبلاگ نویسان گرام شده (+ و + و + و ...) اینجانب نیز قبل از نزول اجلال به بلاد کفر یکی از این گوشی ها عزیز رو ابتیاع کردم که هزینه دوربین دیجیتال رو فاکتور بگیریم. نمونه عکسش رو هم تو پست قبلی گذاشتم. خلاصه که خریدش به عزیزان توصیه میشه.

Saturday, September 16, 2006

عزیز جون راحت باش

به هر حال وقتی از یک کشور جهان سوم میای اروپا با شاخصهایی مواجه میشی که شاید قبلا حتی به ذهنتم خطور نکرده بود. خب طبیعتا این اتفاق برای من هم افتاده و میتونم حداقل 10 مورد رو نام ببرم که برام جالب بوده، از بین همه اونها "راحت بودن آدمها" بیشتر توجه منو جلب کرده. اینجا آدمها به شدت راحت هستن و خودشون رو به هیچ وجه مقید به ظواهر نمی کنن به همین دلیل اساسا نمیشه کارگر رو از دکتر و مهندس و ... از روی ظاهر تشخیص داد.
یکی از کورس هام هفت تا استاد مختلف داره که هر کدوم راجع به یه موضوع خاص صحبت میکنن. تقریبا هر جلسه یه نفر میاد سر کلاس. یه روز رفتم سر کلاس دیدم یه بابایی baby face با شرت قرمز اون جلو وایساده گفتم احتمالا از این دانشجوهای شادمغزه اصلا احتمال نمی دادم چند دقیقه بعد از یک ساک ورزشی آبی متن چاپ شده presentation دربیاره و بده دانشجوها و بعدش هم شروع کنه راجع به فلزات آمرف لکچر دادن. خلاصه که آخر تیپ بود یه تی شرت رنگ و رو رفته، شرت قرمز که روش 100 دلاری چاپ شده بود، جوراب سیاه و صندل، با ساک ورزشی آبی.
من با این تریپ سطل آشغال جلوی در خونه نمیذارم چه برسه به اینکه برم سر کلاس اما یارو راحته اصلا براش اهمیت نداره چی پوشیده فقط مهم راحتی خودشه. خلاصه که عزیز جون راحت باش!!!

Friday, September 15, 2006

ایجا رو به راهه؟

نمی دونم چرا بلاگ مارو بلاگر تعطیل کرده؟

خطوط هوایی جمهوری اسلامی

خطوط هوایی جمهوری اسلامی در پروازهای خارجی با خطوط شرکت واحد جمهوری اسلامی خیلی فرق دارن. تو خطوط هوایی اول اعلام میکنن بانوان گرامی حجاب اسلامی را رعایت کنید اما وقتی دختر خانم محترمی روسریش رو برداشت نه تنها کاری بهش ندارن بلکه لبخندهای گنده گنده هم بهش تحویل میدن. در عوض کافیه که یکی از مسافرها از رانندگی راننده محترم اتوبوس شرکت واحد ایراد بگیره. بدون هیچ مقدمه ای خواهر مادر طرف رو آب میکشه و میگه یا این یارو پیاده میشه یا همین جا همتون میمونین.

خطوط هوایی جمهوری اسلامی در پروازهای خارجی با سالنهای نمایش فیلم جشنواره فیلم فجر خیلی فرق دارن. تو خطوط هوایی اول پرواز، اسم خلبان فلانی رو میگن بعد یارو 5 ساعت پرواز میکنه و هواپیما رو میشونه زمین اگه ملت ماتحتشون درد نگرفت به افتخارش دست میزنن اما تو جشنواره به محض اینکه اسم قشنگ کارگردان میاد ملت خشتکشون رو میکشن سرشون و اغلب بعد از اتمام فیلم متوجه میشن که از ماتحتشون بوی سوختگی بلند میشه.

Monday, September 11, 2006

نباشد که از یاد برویم