Tuesday, August 30, 2005

اندر فواید وبا

یکی می گفت : این وبا خیلی چیز باحالی بود . استاد پروژه ام رو دو ماهه دودر کردم بعدا بهش می گم وبا گرفته بودم . تو دلم گفتم : خوش به حال مملکتی که دانشجوش تو باشی و با انجام پروژه اینجوری مهندس میشی .

Sunday, August 28, 2005

چرا زندگی اینجوریه ؟

یه آدم عشق فیلم بود که کارهای دیگه ای هم تو زندگیش داشت . با یکی از رفیقاش می خواست مقاله ای با عنوان " بررسی مدل سینتیکی سمنتاسیون کادمیم توسط روی " بنویسه . پروژه خودش هم وارد فاز اجرایی شده بود مشکلش ورق پلاتین بود و سولفات نیکل که حداقل کیلویی 75 هزار تومن قیمتش بود . رفته بود 280 دلار پول امتحان تافل و GRE داده بود و باید می خوند که اگه نمره نیورد وجدان درد نگیره . تعهد کرده بود تا 15 شهریور کل کتاب شیمی سال اول و دوم رو web-based بکنه اما 6 شهریور بود و کلی از کارهاش هنوز مونده بود . مجله الکترونیکی کاوه رو که یه جورایی همه کارش بود بی خیال شده بود چون می دونست که بقیه نمی دونن چه کارهایی بلده . تو این شرایط یه روز آقای شبکه جهانی که چند وقتی بود براش فیلم نیاورده بود توسط یه یابوی الکترونیکی ( emule ) و یه دوست تازه دیگه که اسمش خاطرم نیست فیلمهای Sincity - Cold Mountain - eight and a half - piano teacher - Interpreter - motorcycle diaries - Crash رو به دستش رسوند . آدم عشق فیلم حساب کرد علاوه بر 30 - 40 تا فیلمی که داره و هنوز ندیده باید یه وقتی هم برای دیدن اینها جور کنه برای همین خیلی غصه خورد از این که چرا روزها فقط 24 ساعتن و هفته ها هفت روزن و ماهها 12 تا بیشتر نیستن . از اینکه علایق آدمها با کارهاشون بی ارتباطه غصه اش بیشتر شد . از خودش پرسید چرا زندگی اینجوریه ؟

Friday, August 26, 2005

موال

خدا ایرانی جماعت رو گرفتار توالت فرنگی نکنه . من خودم با این ابداع ممالک اجنبی خیلی مشکل دارم . مکه و مدینه زهرمون شد از دست این توالت فرنگی . درسته موال خودمون به زانو فشار میاره اما هر چی باشه برای ماها که می خوایم نجس پاکی بکنیم و آب آبکشی مون هم ترک نشه نعمتیه .

Wednesday, August 24, 2005

حماقت همگانی

ما آدمهایی هستیم که به حماقت عادت کردیم . به فکر نکردن عادت کردیم . دوست داریم یه کار اشتباه رو هزار بار انجام بدیم اما یه بار بهترین راه بحل رو پیدا نکنیم .
یعنی چی حالا مگه چی شده ؟ قبول ندارین این جوری هستیم . قبول ندارین اطراف هر کدوم از ماها هزار مورد از حماقتهای خودمون و دیگران وجود داره که اصلا به فکر اصلاحشون نیستیم . اگه اقتصاد و سیاست و ... مشکل داره ، اگه هیچ کدوممون از زندگی راضی نیستیم ، برای اینکه خودمون آدمهای مشکل داری هستیم . اگه همه این آدمها رو ببری آمریکا بذاری با تمام امکانات ، اونجا هم به گند کشیده میشه .
امروز دنبال ثبت نام TOEFL بودم . باز سازمان سنجش بهتر از بانک تجارت شعبه طالقانی ( همون ساختمون بلند شیشه ایه ) بود . تو بانک به جای اینکه عین بچه آدم چهارتا میز پشت سر هم بذارن که آدم به ترتیب کارها رو انجام بده . چهار جا باید بری که تو سه طبقه مختلفه . کارت پیش هرکی تموم میشه باید بپرسی حالا کجا برم . انگار خوبه همه احمق جلوه کنن که نمی دونن الان باید چه گلی به سرشون بگیرن . ( از حق نگذریم بعضی ها هم واقعا خنگ بازی در میارن . نمیدونم کدوم قبرستونی به بعضی از IQ های خارق العاده لیسانس و فوق لیسانس داده که بقیه شو می خوان برن خارج بگیرن )
خدا رو شکر کارهام سریع راه افتاد اما اینکه مجبور باشم تو یه سیستم احمقانه منطقی فکر کنم ، اعصابم رو خرد میکنه .

Sunday, August 21, 2005

آبلیمو اینترنتی

راز مرا کسی داند ---- که این پایین را select گرداند


چه که بودم داییم یه کاغذ بهم داد که روش هیچی نوشته نشده بود بعد گفت اگه یه خرده داغش کنی می بینی چی نوشته .
اگه اشتباه نکنم با آبلیمو باید نوشت تا روی شعله متن معلوم بشه .
با آبلیمو که نمیشه تایپ کرد اما تو دنیای مجازی هم میشه اسرارآمیز نوشت .

Saturday, August 20, 2005

شرایط محیطی

خیلی وقتها کارهایی رو انجام میدیم که می دونیم نباید انجام بدیم و اتفاقا زیاد پیش میاد کارهایی رو انجام نمی دیم که معتقدیم باید انجام بشن .
هرقدر اراده فردی نسبت به شرایط محیطی قویتر باشه احتمال وقوع دو مورد بالا کمتر میشه اما مطمئنا این احتمال هیچ وقت صفر نمیشه.

Friday, August 19, 2005

هدیه روز پدر

برای روز پدر یه کار متفاوت کردم . به جای اینکه مثل هر سال یه چیزی بخرم برنامه ای ردیف کردم که بابا حال کنه .
برنامه ام این بود زنگ بزنم کارخونه ، وقتی منشی ارنباط رو وصل کرد بودن اینکه حرفی بزنم آهنگ Dancing Queen گروه abba رو بذارم و بعد هم قطع کنم اما گوشی رو خود بابا برداشت ( چون منشیش رو فرستاده بود اردوی بچه ها ، مواظبشون باشه ) و نشد که سلام علیک نکنم. بقیه قضایا هم همون بود که از اول برنامه ریزی کرده بودم .
این Dancing Queen برای بابا خیلی نستالژیکه . و مطمئنم از این کار خیلی خوشش اومد .
به نظرم کادو دادن برای روزهای تولد و مادر و پدر و ... تکراری شده ، اگه بشه کارهای نو کرد خیلی بهتره .

Wednesday, August 17, 2005

بچه پررو

حسین کعبی توپ رو از تو دروازه با دست کشیده بیرون بعد با کلی اعتماد به نفس رفته به کمک گیر داده از خط رد نشده بود .
بچه پررو بودن هم حدی داره .

Sunday, August 14, 2005

خیار فصل

دیشب با بچه ها رفتیم "سالاد فصل " از اول هم می دونستم فیلم مالی نیست اما می خواستم با بچه ها دور هم باشیم .
این فریدون جیرانی باید یه بار به خودش 90 دقیقه زحمت بده فیلم Following کریستوفر نولان رو ببینه تا گوشی دستش بیاد یه داستان پیچیده رو چه جوری باید تعریف کرد، نه اینکه با یه narration خیاری کل داستان رو هم بکشه .
می خوام بدونم تا کی میشه رو حماقت تماشاگر فیلم ساخت ( این عبارت بیشتر از ایران شامل Hollywood میشه ) .

Thursday, August 11, 2005

وبلاگ - روزنامه

به صفحه وبلاگ "شرق" که رسیدم سریع ورق زدم ، حتی اسم وبلاگها رو هم نخوندم ، در حالی که چند ماه پیش از این به این صفحه نگاه ویژه ای داشتم . تاکنون به هیچ یک از وبلاگ های معرفی شده مراجعه نکردم و احتمالا دیگران هم رفتار مشابه دارند ، معرفی وبلاگ آچار فرانسه در روزنامه شرق و عدم تغییر چشگیر مراجعین ( به گفته نویسنده وبلاگ ) شاهد همین مدعاست .
موضوع بحث من بررسی علل عدم توفیق معرفی وبلاگها در روزنامه است .
1- انتقال از فضای روزنامه به فضای اینترنت غالبا به سختی صورت میگیرد . عمدتا زمانی که افراد روزنامه می خوانند دسترسی به اینترنت ندارند و اگر هم دارند ترجیح می دهند در زمان مطالعه روزنامه از اینترنت استفاده نکنند . در نتیجه افراد باید جذب مطلب نوشته شده شوند ، نام وبلاگ را به خاطر سپرده و با یاد آوری مجدد آن نگاهی به وبلاگ بیاندازند از آنجا که این اتفاقات در طول هم قرار گرفته اند عدم وقوع هر یک مانع حصول نتیجه مورد نظر می شود .
انتقال به فضای اینترنت تنها برای روزنامه با اشکال همراه نیست . با مشاهده تبلیغات مسابقات ورزشی یا بیل بوردهای شهر و ... تمایل به مراجعه به سایتهای اینترنتی ایجاد می شود اما این تمایل عمدتا به عمل تبدیل نمی شود .
2- به نظر می رسد فضای وبلاگها به نوعی خود بسنده بوده و نیاز چندانی به کمک از خارج ندارد . اگر از قابلیتهای موجود در شبکه به درستی استفاده شود خود وبلاگ و وبلاگهای پر بیننده دیگر بهترین معرفها هستند ، به همین دلیل عمده کاربران اینترنتی که تمایل به نوشتن و خواندن وبلاگ دارند از همین روشها استفاده می کنند و لزومی به استفاده از روشهای ضعیف دیگر نمی بینند .
3- در روزنامه شرق نوع معرفی وبلاگهایی به نوعی نیست که خواننده واقعا جذب شود ، هرچند که ساز و کار مناسبی جهت پیشنهاد ندارم اما نوع نگارش متن به شکل موجود را مناسب نمی بینم .
4- موفقیت و عدم موفقیت سیستمها نسبت به هدف از پیش تعیین شده شان سنجیده می شود . اگر فرض کنیم که هدف از صفحه مورد بحث معرفی وبلاگ های مختلف نیست بلکه هدف آشنایی بیشتر مردم با خود وبلاگ ، مفهوم ، کارکردها و بعضی از نمودهای متنوع آن است احتمالا موفقیت بیشتری برای چاپ هفتگی این صفحه قایل خواهیم شد چه بسا عده ای با مطالعه همین صفحه به وبلاگ نویسی روی آورده باشند .

Tuesday, August 9, 2005

ذهن علم زده

یکی ازم پرسید چی کارا می کنی ؟ گفتم :
اکسیژن هوا ، دی اکسید کربن میکنم تا درختها بیکار نمونن .
از ذهن علم زده ما هم هر از چند گاهی هنر تراوش میشه .

Sunday, August 7, 2005

فیلتر پرس

تو بعضی از فرآیندهای های صنعتی وقتی ذرات معلق جامد ریز در محلول وجود داره ( اصطلاحا به این محلولها پالپ میگن ) که با سرند جدا نمی شن ، پالپ رو " فیلتر پرس " می کنن . تو اشل آزمایشگاهی فیلتر کاغذ صافیه و پرس توسط فشار هوا انجام میشه . ذرات جامد معلق رو کاغذ قرار میگیرن و محلول از کاغذ رد میشه .
به نظرم کار این سرویس هایی که به ما میدن از فیلتر گذشته و دقیقا دارن " فیلتر پرس " میکنن جوری که آدم احساس میکنه داره خفه میشه .

Friday, August 5, 2005

دونکته قرآنی


دیشب آقای الهی قمشه ای میگفت چیزهای خوبی رو یاد میگیرین به بقیه هم یاد بدین . دیشب که قرآن می خوندم دو آیه توجهم رو جلب کرد گفتم اینجا بنویسم شاید به درد بقیه خورد .
سیقول الذین اشرکوا لو شاء الله ما اشرکنا و لا اباونا و لا حرمنا من شیء کذلک کذب الذین من قبلهم حتی ذاقوا باسنا ... ( انعام 148) به زودی مشرکان خواهند گفت اگر خدا می خواست ما شرک نمی آوردیم ، همچنین پدران ما ، چیزی را حرام نمی کردیم ، پیشینیان آنان هم به همین گونه تکذیب پیشه کردند ، تا آنکه عذاب ما را چشیدند ....
این آیه یکی از مهمترین آیات در نفی نظر جبریون هستش و اثبات میکنه که انسان در ایمان آوردن یا نیاوردن مختاره .
... و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق ... ( انعام 151 )
و هیچ انسانی را که خداوند خون او را حرام داشته است نکشید مگر به حق
مگر این نیست که ترور قاضی بنده خدا موجب نقض آیه بالا شد . چه جوریه که بعضی ها خوشحال بودن ؟

اینک آخرالزمان

دیشب تا ساعت 2 بیدار بودم تحلیل "اینک آخرالزمان" (Apocalypse Now) رو میدیدم - چون دوبله مزخرف بود فیلم رو ندیدم ( صدای مارتین شین هیچ تشابهی با صدای دوبلر نداشت ) . تعجب کردم از اینکه من کلی با نور پردازی و فیلمبرداری این فیلم مخصوصا سکانس خانه فرانسوی ها و سکانسهای پایانی که مارلون براندو حضور داره حال کردم ، اما هیچ اشاره ای به این موضوع نشد .
این طالب زاده گیر داده بود به اینکه همه جای دنیا میتونه برای آمریکا ویتنام بشه .

Thursday, August 4, 2005

قابلیت

تو زندگی آدم یه سری قابلیتها رو باید داشته باشه فارغ از اینکه مورد استفاده قرار میگیرن یا نه . یکی از اونها رانندگیه .
دیشب به دعوت یکی از بچه های دانشکده رفتیم فوتبال . آخر بازی این رفیق ما یه هد زد که دماقش خورد تو پای یه بنده خدا . اونجا فکر کردیم دماقش شیکسته ( یاد فیلمه Million dollar baby افتاده بودم ). هیچی بردیمش بیمارستان و بقیه قضایا . اگه من رانندگی بلد بودم قضیه دیشب خیلی راحت تر حل میشد .
باید یه زمانی بذارم دنبال رانندگی برم .

Wednesday, August 3, 2005

قاضی بنده خدا

صفحه اول شرق خیلی خوب طراحی شده بود . پایان عصر خاتمی با عکسی از ترور قاضی بنده خدا .
جالب بود صبح اکثر بچه های دانشکده از اینکه قاضی بنده خدا ترور شده بود خوشحال بودن و میگفتن خیلی حال داده . خیلی جالبه دانشجو هایی که صبح تا شب عربده میکشن خشونت اخ ! خشونت پیف ! پاش که بیافته خیلی هم از خشونت بدشون نمیاد یعنی مرگ خوبه ولی برای همسایه .
در همین راستا به تمام دنیا حق می دم به ما بگن حامی تروریسم .
به نظرم این قاضی بنده خدا به هر حال بنده خدا بوده .

Monday, August 1, 2005

موبورها

ما کلا به مو بور ها علاقه خاصی داریم منظورم این نیست که بور طلایی های خودمون بیشتر به چشم میان بلکه منظورم کلا اروپا و آمریکاست .
این هندیهای یه عمر یوگا کار می کردن اما کی بهشون توجه میکرد ( یه مشت سیاه استخونی خودشون رو گره میزنن !!!) اما وقتی تو برنامه مو بور ها اضافه شد کلاس یوگا رند بازار شد .( واقعا خارق العاده است . سیر سلوک وصف ناپذیریه ، فقط باید تجربه کرد !!! .)
این چینی ها چند قرنه طب سوزنی دارن اما برای ما که اهمیت نداشت ( من خیلی می ترسم وقتی فکرشو می کنم چندشم میشه !!! ) اما حالا که مو بورها علاقه مند به طب سوزنی شدن حتما چیز مهمی باید داشته باشه ( این لگن خاصرم یه عمر درد میکرد پیش هر دکتری رفتم خوب نشد اما این طب سوزنی عین آب رو آتیش می مونه !!! )
پوشاک خودمون داخل تولید میشه میره کیش مارک مو بورها رو میخوره و قیمتش چند برابر میشه همه خوش و خوشحال میخرن اما اگه آرم ایرانی داشته باشه میگن نه ! به قیمتش نمیارزه .
خدا مو بورها رو برامون نگه داره که حداقل یه معیار خوب و بد برامون تعیین میکنن وگرنه همه چیز هم خوب میشد و هم بد .