Saturday, January 26, 2008

ما را چه میشود

یک ربع به یک به وقت تهران. صدای خر خر پدر از اتاق به گوش میرسد. لبخند از صورت برادر کوچکم پاک نشده است چرا که هنوز برف میبارد و مدارس تعطیل شده اند. مادرم تهران قدیم میخواند جلد دوم. من هم منتظر ایمیل. به شمارش جیمیل 14 میل رد و بدل شده است و من در انتظار شماره 15 هستم. پاسخی بر پاسخهام بر پاسخهایش. سوالی درکار نیست. اگر هست استفهام انکاری است. برادر بزرگم زودتر خوابید تا برای چال کردن چس موش با3 ستاره ای که بر دوش دارد قبراق باشد. هنوز صدای خر خر می آید. حتما برف می آید. بیش از این نمیتوانم منتظر بمانم. فردا نیز روز خداست هرچند که تا حدی تعطیل است. ساعت 5 دقیقه به یک است. مادرم تهران قدیم جلد 2 می خواند.


Powered by ScribeFire.

Tuesday, January 22, 2008

یاد ایامی

پس از مدتها شش سیخ دل و جگر و قلوه صرف شد. بسیار چسبید. جای همگی دوستان خالی.


Powered by ScribeFire.

Monday, January 21, 2008

زبان حال

"... کجا رواست مساجد ما بدین بی رونقی در بسته بماند. از یک طرف مردم در شوارع و جاهای غصبی سینه می کوبند و زنجیر زنند و سر شکافند و از طرف دیگر ملای بیسوادی یا باسوادی بالای تخت چوبین رفته با دو سه نفر جوان مزلف بآهنگهای طرب انگیز مجلس آرایی کرده نام آنرا تعزیه گذارند. از خدا و پیغمبر شرم نکنند. مگر آیین تعزیه داری اینست ..."
سیاحتنامه ابراهیم بیگ - ص 151 - نشر اندیشه - چاپ دوم - 1353

توضیح آنکه نوشته مربوط به اواخر سلطنت ناصرالدین شاه است و یقینا بیش از 100 سال از عمر آن میگذرد.

Powered by ScribeFire.

Thursday, January 17, 2008

قانون تولد

روز تولد در فرهنگهای مختلف از اهمیت بالایی برخورداره. روزی است که میتواند بسیار پرمعنا باشد. پیدا کردن روز تولد در سوئد بسیار ساده است. نام فرد مورد نظر خود را به سایتی میدهید و اطلاعات مختلفی را دریافت میکنید. یکی از دوستان خارجکی محبتی در حق من کرده، روز، عدد شانس و ... رو با توجه به روز تولدم برام پیدا کرده بود. خدمتش عرض کردم که اون تاریخ تولد رسمی منه. تاریخ تولد واقعی من یک روز دیگه هستش. بنده خدا کلا گیج شد. تو زندگیش با همچین پدیده ای مواجه نشده بود و اصلا نمی فهمید که داستان از چه قراره. توضیح دادم که متولد مهر (اکتبر) هستم اما مامان-بابا برای اینکه یک سال از زندگی عقب نیافتم! شهریور (سپتامبر) شناسنامه گرفتن. این توضیح هرچند قدری ماجرا را روشن کرد اما با یه سوال فلسفی مواجه شده بود که اگه قانون هستش پس چرا پدر-مادرت قانون رو دور زدن. دیگه توضیح ندادم که تو ایران نزدیکترین راه بین دو نقطه از تو باقالی ها میگذره.

اضافات افاضات: 1 ماه که چیزی نیست. جهت گول خوردن خواستگار احتمالی شناسنامه مادربزرگ خودم رو 1 سال جلوتر گرفتن.


Powered by ScribeFire.

Tuesday, January 15, 2008

سرما

این سرما هم از دست از سر کچل من بر نمیداره. هرجا میرم دنبالم میاد. تهران تو این مدت در اغلب اوقات سردتر از گوتنبرگ بوده.

تکمضراب: سرما در ما تحت بنده کولاک کرده. کاش بودی و می دیدی


Powered by ScribeFire.

Sunday, January 13, 2008

بیلاغان 2

عرضه گردد که بیلاغان، نیمی از مصائبی بود که بر من شد. افزونه آتشین روباه که مرقوم شد deepest sender بود که لوگین مینمود اما پستی از آن نمی خاست. عیبی میشد از شکل و طور زمان. خطای مربوطه رو جستجو کردم. تنها دو نبشته حادث شد. دوگان بر تارک livejournal به طرفه العینی دانستم که بنیادش برکندند و رخصت رونمایی به اغیار نمیدهند. لختی آسودم. تلگرافا به عرض پشتیبان ندا رساندم که این حادثه چون است.
پرسید با چی میبینی
- آتشین روباه
-چه سایتی بود؟
عرض داشتم بلاگر.
لختی گذشت، تصدیقا پرسید
اسپلش b e l a g e r هستش دیگه.
-خیر blogger است.
پرسید از امروز اونجوری شده.
-سه هفته را موثقا آگاهم بیش از آن الله اعلم
طرب از آن سوی تلگراف برخواست. به زمانی طویل
-به قسمت فنی گزارش رد میکنم.
شکر باری تعالی کرده که در حل مفسده ای دستی رفت.
شرح ما وقع با لطیفی بازگفتم. خندید. فرمود جهت رفع انسداد، ایمیلا آجیل مشکل گشا می فرستمت. افاقه نمود صفحات مسدود بازنمود شد کمر همت بر تیمار افزونه آتشین روباه بستم. ابروی به قرار نگشت هیچ، شخص روباه به بستر افتاد. درمان افاقه نکرد مگر بر رد افزونه از بیخ. دگر بار google gear را آزمودم. بدان آجیل، به دست آمد لیک انتصاب نمیشد.
دگر بار به جستجوی افزونه های آتشین روباه روی کردم. چندان که دانی scribefire گره را گشود تا این چند لغت از من بخوانی.

ازاین داستان چندان پند آموختم که در این مقال نمی گنجد بدین اکتفا شود که زین پس زبان به دندان بخلم اگر ادعای اصلاح این ملک بر آن جاری شود.


Powered by ScribeFire.

Saturday, January 12, 2008

بیلاغان

و قدر و حکمت و مصلحت الهی رو خیلی بیشتر از قبل درک میکنم. اصلا مسیح شدم. اگه زدن اینور صورتم خم به ابرو نمیارم، اون طرف صورتم رو جلو میارم. اینها تماما از الطاف خفیه الی هستش. روز اول فهمیدم که نمیتونم جیمیل رو چک کنم. نه اون داستان که صفحه رو لود نمیکنه و میخواد بیسک اچتمل نشون بده ها! اصلا تو بروزر یوزر نیم پسورد میزنم بلا نسبت تو پیت حلبی گوزیده باشم. روشش زود پیدا شد که باید با جیتاک لوگین کرد بعد روی نیو میل کلیک نمود. هرقدر زور زدم بلاگر لوگین کنم به هیچ نتیجه ای نرسیدم . اصلا صفحه لود نمیشد. دوستان به استحضار رساندند که اگه روشون نشه که بگن طبق قوانین جمهوری اسلامی نمیتوانید پستی برای بلاگر بنویسید به صورت محترمانه ای به شما هیچی نشان میدهند. سرچ کردم دیدم گوگل یه چیز اخیرا داده به نام گوگل گیر برای نوشتن آفلاین بلاگر. خواستم دانلود کنم. گفت در کشوری هستید که اجازه دانلود ندارید. یاد آقا سید افتادم و اینکه ویندوز لایو رایتر انگار جواب میده. دانلود کردیم، فرمود خواهر مادر ویندوز باید آپدیت شوند تا به کار بیافته. زغال موجود در انبار کفاف به روز رسانی را نداد. یه زهر مار دیگه دانلود کردم به اسم دابلیو بلاگر باز هم نتونست لوگین کنه. الان هم نمیدونم بالاخره این اکستنشن فایر فاکس جواب میده یا نه. شاید قسمت نیست که بگم گور مرگم 3 هفته است ایرانم و به زودی بر میگردم. شاید به اندازه کافی سرویس دهنده ایرانی اینترنت و گوگل و میکروسافت به ریش بنده نخندیده اند باید شلوار پایین کشیده خم شوم که لذت وافی ببرند. القصه گور مرگم ایران هستم و به زودی بر میگردم کفرستون. با کوله باری از قضا و قدر و حکمت الهی. اصلا این کشور آدم رو خدا پرست میکنه. از راههایی که خودتم و باخبر نیستی. نام پست بیلاخان بود جهت حفظ عمومی قدری جرح و تعدیل شد

Powered by ScribeFire.