Friday, April 28, 2006

فارسی علمی

یه نیمچه طنزی به ذهنم رسیده بود راجع به داستان حجاب و حضور خانواده ها در استادیوم از اون مواردی که اگه از تاریخش بگذره بی مزه میشه با وجود این ترجیح دادم به یه مورد جدی و اون هم زیادی جدی بپردازم.
امروز که میل رو چک کردم دیدم عزیزی در مورد الکتروپولیش از من سوال کرده. من هم یه سری توضیحات براشون نوشتم و چند تا منبع معرفی کردم. بعد با گوگل سرچ کردم الکتروپولیش دیدم فقط و فقط یک مورد پیدا میکنه و اون هم نوشته قبلیه منه. یه نوشته روزمره ساده که طبیعتا دردی از کسی دوا نمیکنه. تا همین هفته پیش اگه کسی با گوگل سرچ میکرد الکتروپولیش هیچی پیدا نمیکرد اما از این به بعد یه چیزی پیدا میکنه که به دردش نمیخوره.
باید مطالب به درد بخور به زبان فارسی روی شبکه بذاریم باید اطلاعات رو در اختیار دیگران بذاریم و از اطلاعات دیگران استفاده کنیم. ساده ترین راهش اینه که به ویکی نوشتن برای ویکیپدیا تلاش بیشتری بکنیم. این خیلی بده که حداقل مطالب علمی هم به زبان فارسی وجود نداره. اگه هر کسی در حد خودش یه گوشه کار رو بگیره هر کسی خودش رو موظف بدونه هر ماه یه مطلب که به کار دیگران میاد تو وبلاگ ، ویکیپدیا و یا هر جای دیگه بنویسه وضع خیلی بهتر از این میشه.

ضرب المثل : تو که لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمی بره.
ضرب المثل : یه جوالدوز به خودت بزن یه سوزن به دیگران.
ضرب المثل : تنبل نرو به سایه، سایه خودش میایه.

Monday, April 24, 2006

الکتروپولیش

ابتدا مس را با ورق 280 سمباده میزنم بعد با محلول 5 درصد سود چربی گیری میکنم سپس با محلول 5 درصد اسید هیدروکلریک اسید شویی میکنم. قطعه مس رو به قطب مثبت رکتیفایر وصل میکنم و منفی رو به یک قطعه فولاد زنگ نزن. ولتاژ میدم تا از روی سطح فولاد هیدروژن آزاد بشه بعد ولتاژ رو کم میکنم تا هیدروژن آزاد نشه. صبر میکنم تا سطح مس براق شه اما خاک تو سر سیاه میشه. (احتمالا اکسید آبدار مس).
بشریت من بد جوری مخم قاطی کرده دیگه احتیاجی ندارم عوض الکتروپولیش الکترواکسیدشن انجام بدم.
بشریت من امروز 5 بار این کارو تکرار کردم. بیش از 15 بار ظرف شستم و سمباده زدم و ... .
بشریت خسته شدم.
بشریت شاید بی خیال الکترو پولیش شدم عین بچه آدم مکانیکی سمباده زدم.

Tuesday, April 18, 2006

آفتابه

آفتابه نقش عظیمی در فرهنگ ایرانی اسلامی ما داره. تا چند دهه قبل آفتابه مسی و برنجی و برنزی و ... جزو لاینفک زندگی مردم بود و بعضا هم آفتابه نقره و طلا برای درباریون استفاده میشد. با گذشت زمان این آفتابه ها قیمت خون جد و ابادمون رو پیدا کردن مثلا این آفتابه برنزی دوران سلجوقی 4200 دلار میارزه و علتش اینه که معامله اوس حسن بنا رو تمام قد به دفعات تماشا کرده ( اوس حسن بنا معمار معروفترین عمارتهای دوران سلجوقیه که شبیه کلاه میمونن).
برخی شون هم ارزش هنری دارن مانند این یکی که تو موزه هنر دانشگاه هاروارده و نشون میده که فلزکاری مسلمین چه چیز خفنی بوده.
اما با کشف شاش شیطون ( همون نفت خودمون که بشکه ای 70 دلار شده) و به مرور زمان با گسترش صنعت پیتروشیمی آفتابه پلاستیکی به خصوص "آفتابه گلی" مهمون خونه ایرانی ها شد. برای اعتلای فرهنگ ایرانی و هرچه با شکوهتر برگزار شدن هفته وحدت آفتابه گلی نقش عظیمی در مراسم "عید عمر" پیدا کرد. و حتی جای آفتابه مسی رو در مراسم اصلی عروسی گرفت. {مراسم اصلی عروسی اون بخشیه که غریبه ها تا بلغ الحقوم زرشک پلو و باقالی پلو تپوندن و با نیش های تا بناگوش باز شرشون رو کم میکنن و خودیها ( فامیلهای درجه یک) نیازی به آبروداری نمیبینن و تازه مجلس گرم میشه} در این بخش یک آفتابه گلی وسط میذارن دسته جمعی می خونن : میخوام برم تو آفتافه!! چه جوری برم تو آفتافه !! و یکی اون وسط با ادا اطوار دراووردن و بعضا قلمبه کردن اعضای اسمش رو نبر میگه : اینجوری میرم تو آفتافه !! و الی آخر. با پیشرفت جوامع بشری کارکرد آفتابه در ایران اسلامی کم شد و آب آبکشی اعضای اسمش رو نبر به شیلنگ و امثالهم تفویض گردید. اما بلاد کفر در این زمینه هم مثل بقیه زمینه ها از ما پیشی گرفته اند، داستان آب آبکشی و نجس پاکی و طهارت و قس علی هذا ( به قول حاجی زیبا کلام) را از زندگی یومیه بدور کردن. و ایرانیان که بلاد کفر تشریف میبرن نه تنها با توالت فرنگی مشکل پیدا میکنن بلکه با بی آبی نیز دست به گریبان میشوند و با رجعت به اصل خویش از آفتابه مدد میگرند. جهت آشنایی با معضلات هموطنان عزیز در بلاد کفر و نحوه صحیح استفاده از آفتابه به این مکان مراجعه کنید.

Sunday, April 16, 2006

جهت اطلاع

بسمه تعالی

با عنایت به بررسی های موشکفانه و کارشناسانه برادران حوزه فرهنگی شبکه جهانی و اعلام نظر ایشان مبنی بر اینکه استفاده از بلاگرولینگ به هویت ایرانی اسلامی فرزندان این مرز بوم صدمه ای جدی وارد نمی سازد، لذا استفاده از آن در این مکان بلامانع می باشد.

و من الله توفیق

Saturday, April 15, 2006

عمو سیلویو دوستت داریم


کلا از ایتالیایی که بازنده بشه بعد بگه من برنده معنوی انتخابات هستم خیلی خوشم میاد حتی اگه قیافه اش شبیه پینوکیو باشه.

Monday, April 10, 2006

سوسک


دوران کودکی از این سوسکهای سیاه گنده خیلی می ترسیدم (مخصوصا بالدارهاشون که تغییرات مختصاشون سه بعدیه). بعضی وقتها که می رفتم دستشویی و با یکی از اون وحشتناکها روبه رو میشدم باید یکی میومد و میکشتش تا من بتونم به کار خودم مشغول بشم. بزرگتر که شدم وظیفه خطیر نفله سازی به دوشم خودم افتاد با وجود این حرکاتم موقع کشتن اونقدر با شتاب هستن که دیگران تشخیص بدن کاملا از این موجود بدم میاد.
دیشب برای شستن دست و صورت رفتم دستشویی به محض اینکه پام رو تو دمپایی گذاشتم احساس کردم یه چیزی که تو دمپایی بود به کف پام خورد و رفت بیرون و بقیه اش رو با چشمام دنبال کردم. یه جوری بدن مور مور شد اما خیلی حس وحشتناکی نبود یه جورایی چندشم شد. ولی فهمیدم به اون بدی که تصور میکردم نیست.
تو پاراگراف سوم می خواستم راجع به ترس، بد اومدن و خوش اومدن و جون دوستی بنویسم اما به نظرم رسید یاد آوری این پلان مفیدتره. صحنه ای از فیلم پاپیون که تو سلول انفرادی دنبال سوسک میکنه و می خوردش تا سیر بشه. همون صحنه جون دوستی و بدآیند را کنار هم نشون میداد مختصر و مفید.


این سوسکها که عکس شریف یکیشون رو اون بالا گذاشتم معروف به سوسکهای آمریکایی هستن. این یانکی های بی همه چیز دهن کودکی ما رو سرویس نه اون یکی کردن؛ خدا از سر تفصیراتشون نگذره.

Tuesday, April 4, 2006

الحکایت العناصر الذکور سایبرنتیکیه

الحکایت العناصر الذکور سایبرنتیکیه

از زمنی که نبشته نغز نسوان رنسانس طلب بر تارک تار عنکبوت جهانی به رقص درآمد عناصر ذکور به چند رای درآمده، هر یک بر رای خود پای فشرده، دندان به هم ساییده رگ گردن قلمبه گردانیدند که الحق معنا. به جهت حل اختلاف گردآمدند و مباحثات عرضه داشتند. مو سپیدی که سخنان را پراکنده و ناموزون یافت به صوت رسا فریاد برآورد که از فتنه انگیزی فتانه ها و مکر آنان که ان مکرهم عظیم برحذر باشید ایشان کلامی گفته و یک عنان بر اسب سخن می تازند پشت پشت رای بر ناکامی شما و شاد خواری خود داده اند، نیک بنگرید که شما اشتقاق کرده اید و بر دام این پرحیلتان سیمین روی در افتاده اید. یکی از میانه جمع فریاد بر آورد : در تو بذار پیرسگ. دیگری به عصبیت حمایت پیر جمع بر خود فرض کرد ندا در دارد: قار قار نکن سیرابی. چندی بر این ره خر خود پی کردند به عاقبت جراحی آنچه میاندیشند فرجام دیدند.
حدیث : بین العقلا کلم و بین السفهاء کلم
بین عاقلان سخنان است و بین نادانان کلم ( اعم از برگ ، بروکلی ، بنفش و ...)
برخی کلام موجود را مشتی مهملات متشعشع از ذهن مشعشع اربعه خمسی1 نامردان برشمرده به جد نفرینشان نمودند اشعاری برساخته هم کلام فریاد میکشیدند:
ما چیز خر نمی خایم ---- خانوم بالا سر نمی خوایم
سکس یه جور ارزونیتون ---- سنبل نمیدیم بهتون
ما فمنیست نخواستیم ---- دختر سادیست نخواستیم
انرژی هسته ای حق مسلم ماست
شید ممدهایی مستانه آواز برآوردند که هفت طبق فردوس بر ما حرام است گر این هفت شرط عشق را به جان نپذیریم علاوه بر آن ما سکس برابر هم میخواهیم.
شعر: فاذا رایت شیداً ممدا --- قولوا کیف احوالک آقا
هنگامی که شید ممدی را دیدید بگویید احوال شما چطور است آقا
دسته سوم میانه برگزیدند بند بند هفت بند را ورانداز کرده بارانداز میکنه دست رو میبره تو مایه اشگل گربه باید رکاب بزنه نه نه!! کنده یه چاکش بالا اومد. میانه برگزیدگان چندی با هم بودند دیری نپایید که اختلاف حاصل آمد که نیک نیک است اما مصداق آن کدام است هر کس بندی ز هفت بند را نیک می دانست و رای دیگری را مردود. کارزار بالا گرفتو تا زمان انعقاد این کلام کازار انجام نیافته است.
حدیث : ان الدعوا ، حیث لحاف الملا
به درستی دعوا بر سر لحاف ملا است
پیر جمع که وضع عقلا و فضلا اینچنین یافت به آرامی زمزمه ای کرد و برفت.
کاری باهاتون ندارم --- میرم درمو بذارم



1- اربعه خمسی : چهار پنجمی ، ناظر بر این نکته که مغز خواهران بسیجی چهار پنجم برادران سپاهی است.

Sunday, April 2, 2006

خونه

هیچ جای خونه آدم نمیشه.
East to west, home is the best
چهارشنبه سوری و سیزده بدر دو روز ساله که حتما خونه میمونم بر خلاف عمده مردم. هدف متفاوت بودن نیست، حال و حوصله آدمها رو ندارم.