بازخواني يك روايت تاريخي
آدم از ميوه ممنوعه خورد؛ به خود و حوا نگريست و فرياد سر داد:
حوا لختش قشنگه!
خدا به جبرئيل عاقل اندر سفيه نگاه كرد - ديدي گفتم اني اعلم ما لا تعلمون
آدم از ميوه ممنوعه خورد؛ به خود و حوا نگريست و فرياد سر داد:
حوا لختش قشنگه!
خدا به جبرئيل عاقل اندر سفيه نگاه كرد - ديدي گفتم اني اعلم ما لا تعلمون