Tuesday, November 30, 2004

رفراندوم

انگار این قضیه رفراندوم برای حکومت جدید ایران برای بعضی از دانشجوهای فرهیخته یه شوخیه جدیه
اولا کدوم حکومت بی درو پیکری می شینه میگه خب حالا که شما مردم میگید ما بریم ما هم باهاتون قهریم .اصلا براتون حکومت نمی کنیم . پیف پیف بو میدین
دوما چند درصد مردم همیشه در صحنه این کشور واقعا می دونن یه حکومت ایده آل ( از نظر خودشون ) چه ریختی باید باشه
سوما ( جهت مشاکله گویی نوشتم سوما منظورم ثالثا بود ) خب فرض محال همچین اتفاق خنده داری رخ داد لابد 25 سال دیگه اجماع می کنیم که نه بابا اینم حال نداد چطوره بریم مستعمره یه کشور مشتی بشیم
خلاصه اینکه سوئیس اسم قشنگیه اما قواعد خاص خودشم داره

ترمودینامیک

امتحان میان ترم ترمودینامیک امروز منو کاملا مجاب کرد که در این درس سوالها دو نوعند
الف - سوالهایی که سر جلسه مطمئنی داری درست حل می کنی اما وقتی از جلسه میای بیرون می فهمی یه جا اشتباه کردی
ب - سوالهایی که همون سر جلسه می دونی داری اشتباه می نویسی اما برای خالی نبودن عریضه ادامه میدی

Sunday, November 28, 2004

من خواهم نوشت



یه خورده به ریخت و روز وبلاگ رسیدم براش هیت کانتر گذاشتم (البته توی فایرفاکس نمی تونم ببینمش و حتما باید از اکسپلورر استفاده کنم که معمولا این کار رو نمی کنم ) و به شنیاکی لینک دادم . من دوست ندارم مثل داستان لیسبون بشم اما اگه کسی هم نیاد کماکان خواهم نوشت چون از این کار داره خوشم میاد


Saturday, November 27, 2004

من در برابر من

یه چند وقتیه با خودم مشکل دارم یعنی با اصول خودم مشکل دارم . ساعتها میشه میشینم در مورد موضوعاتی فکر می کنم که کمی قبل تر برام کاملا حل شده بودن و هیچ کاری به کارم نداشتن اما حالا دست از سرم برنمیدارن وسط کتاب خوندن میان سراغم و وقتی به خودم میام حس می کنم حال و حوصله کتاب خوندن هم ندارم . با خودم نمیتونم کنار بیام . نمیدونم این اصول از کجا اومدن اما وجود دارن به نظرم میرسه اشکال دارن اما برای تغییر دادشون یا اصلاح کردشون راهی ندارم یعنی بدون این مبانی دیگه من ، من نیستم یکی دیگه میشم حالا نمی دونم این من جدید از قبلی بهتره یا نه
وقتی در مورد اصول فکر می کنم هیچ چیزی بد یا خوب نیست چرا که خوب و بد باید بر اساس یه معیار سنجیده بشه در حالی که خود معیارها رو دارم زیر سوال می برم پس همه چیز با همه چیز هم ارزشه . این باعث گیج شدنم میشه

سعی کردم با بعضی ها که قبولشون دارم حرف بزنم تا حدودی هم موفق شدم اما همه چیز رو نمی تونم بگم شاید اساسی ترین جاها رو نمی تونم بگم خب به نتیجه ای هم که مد نظرمه نمی رسم و این اذیتم می کنه

نمی دونم واقعا نمی دونم

Friday, November 26, 2004

استعداد

امروز فرصت شد فوتسال ایران - آرژانتین رو ببینم . آرژانتین واقعا موثر بازی کرد حتی یه شوت بی هدف نزدن برای همینم به هدفشون رسیدن . از نظر آمار شوت و تعداد حمله ایران برتر نشون می داد اما نتیجه بازی افتضاح بود . مثل بعضی از مدیران که آمار ارائه می کنند آدم فکر می کنه چقدر کار کردن اما نتیجه کارهاشون چیز دیگه ای میگه یا مثل بعضی از کنفرانسها و همایشهایی که برگزار میشه و هیچ نتیجه ای برای هیچ جایی نداره

هرجای ایران که بری میتونی یه دست گل کوچیک بازی می کنی و به قول آقایون ما دریای استعداد در این ورزش هستیم اما نمی دانم چرا بین نیمه فکر می کردم اگه این تیم علی اصغری بره بالا خیلی نامردیه . نمیدونم چرا ایران با این همه استعداد در علم و تکنولوژی محلی از اعراب نداره . نمیدونم چرا مجلس کشوری که صادرکننده نفت در جهانه باید بودجه واردات بنزین رو تصویب کنه

ما استعدادهای فراوانی داریم ( یا حداقل فکر می کنیم که داریم ) اما بزرگترین استعدادمون حروم کردن و هرز دادن استعدادهاست

Wednesday, November 24, 2004

ما و سرما

تحمل سیلی باد امروز برام کمی سخت بود هر چند که درست حسابی خودمو پوشونده بودم وقتی خونه رسیدم گوشام کاملاسرخ شده بود . لباسهامو عوض کردم و رفتم دستو صورتمو بشورم تو آینه کسی بود که توی هوای سرد تی شرت پوشیده بود بهش خندیدم . گفت نخند من همینم تازه زمستونها سالاد خیار گوجه هم می خورم تا وسطهای بهارم پرتقال گیرم میاد ... همین جور داشت می گفت تارسید به : تو عمرم کرسی هم ندیدم چه برسه به اینکه زیرش خوابیده باشم . گفتم دست شستنم تموم شد . با خودم فکر کردم چه آدم هایی پیدا میشن انگار از زندگیشون هیچ لذتی نمی برن

Sunday, November 21, 2004

نماز

بعد از اینکه پست قبلی را نوشتم رفتم نمار مغرب رو بخونم وسط نماز دنبال این بودم که اسم پست رو چی گذاشتم ، یادم نیومد . یک رکعت نمازم تموم شده بود

نماز عشا تو فکر نوشتن همین پست بودم ، حیفم اومد اینجور نماز خوندنو ثبتش نکنم . امیدوارم چهار رکعت نماز خونده باشم

همین نمازهای بی در وپیکرو از روی عادت خیلی وقتها کمکم می کنه که بفهمم تو روز چه کارهای درست و نادرستی می کنم . وای به روزی که همین رو هم ازم بگیرن

جبر و اختیار

بعضی وقتها آدم فکر می کنه خیلی در زندگی خودش موثره و هر کاری که می کنه با میل و اختیار خودشه اما وقتی میفهمه اینطور نیست یه حسی بهش دست میده که انگار دنیا رو باید یه جور دیگه تحلیل کرد

اولین نگاره رو که نوشتم به همون دوستی که باهاش بحث می کردم میل زدم که این وبلاگ منه بیا ببین . جواب داد که من وبلاگ دارم آدرسشم خودت می تونی حدس بزنی . بعد توی وبلاگش این جمله رو دیدم : " از امروز دیگه تنها نیستم. اینقدر مخ رفیق مدد رو زدم که اونم زد تو کار وبلاگ. " یه جورایی زورم اومد فهمیدم که کلی روی مخم کار شده تا این وبلاگ رو راه بندازم و شاید اگر این بنده خدا رو مخ من کار نمی کرد الان به کارهایی که سرم ریخته یکی اضافه نشده بود

راستی تفاوت آدمها خیلی تعجب برانگیزه یکی پنج شش ماهه وبلاگ داره به رفیقش نمیگه یه نگاهی بهش بنداز ( اینجور مواقع یاد فیلمه - داستان لیسبون - می افتم ) اما همون رفیقش هنوز یه ساعت نشده میگه بیا وبلاگ منو ببین

Saturday, November 20, 2004

آدم - پشه

بعضی از آدم های دور و برم منو یاد پشه میندازن . پشه ای که در روز قابل صرف نظره و به چشم نمیاد اما شب وقتی چشماتو می بندی سعی می کنه وجود خودشو اثبات کنه و شبتو سیاه می کنه و سیاه کردن سیاهی تنها از پشه ها بر میآد

یا باید لذت کرختی قبل از خواب رو بر خودت حروم کنی تا یه پشه ناچیز رو بکشی یا باید بذاری تا اونجایی که می تونه از خونت بخوره تا مست شه و دیگه خودشو اثبات نکنه

من معمولا راه دومو انتخاب می کنم و وقتی جای نیش رو روی بدنم حس می کنم با لذت کرختی فبل از خواب تسکینش می دم و بر حقارتش می خندم

خدا نکنه آدمهای دور و برم بیشتر پشه باشن یا خودم پشه ای باشم که فکر می کنه آدمه

Thursday, November 18, 2004

اولین نگاره

چند وقتی بود با یکی از دوستان راجع به وبلاگ و وبلاگ نویسی بحث می کردیم در حالی که هیچ کدام هم وبلاگ نداریم و بیشتر به وبلاگ دیگران استناد می کردیم. در نتیجه تصمیم گرفتم در این زمینه قدری تجربه عملی کسب کنم، امیدوارم این تجربه حداقل برای خودم مفید باشد