Sunday, November 21, 2004

جبر و اختیار

بعضی وقتها آدم فکر می کنه خیلی در زندگی خودش موثره و هر کاری که می کنه با میل و اختیار خودشه اما وقتی میفهمه اینطور نیست یه حسی بهش دست میده که انگار دنیا رو باید یه جور دیگه تحلیل کرد

اولین نگاره رو که نوشتم به همون دوستی که باهاش بحث می کردم میل زدم که این وبلاگ منه بیا ببین . جواب داد که من وبلاگ دارم آدرسشم خودت می تونی حدس بزنی . بعد توی وبلاگش این جمله رو دیدم : " از امروز دیگه تنها نیستم. اینقدر مخ رفیق مدد رو زدم که اونم زد تو کار وبلاگ. " یه جورایی زورم اومد فهمیدم که کلی روی مخم کار شده تا این وبلاگ رو راه بندازم و شاید اگر این بنده خدا رو مخ من کار نمی کرد الان به کارهایی که سرم ریخته یکی اضافه نشده بود

راستی تفاوت آدمها خیلی تعجب برانگیزه یکی پنج شش ماهه وبلاگ داره به رفیقش نمیگه یه نگاهی بهش بنداز ( اینجور مواقع یاد فیلمه - داستان لیسبون - می افتم ) اما همون رفیقش هنوز یه ساعت نشده میگه بیا وبلاگ منو ببین

1 ایده از دیگران:

KTH Students said...

نامردی کردی! نافرم گفتی! بیا و خوبی کن