Wednesday, December 27, 2006

کارت بازی

1- من و داداشم عاشق کارت بازی بودیم. هر چی کارت تو بازار میومد حتما برامون می خریدن. از ماشین، هلی کوپتر، کشتی و هواپیما و ... بگیر تا ضرب المثل و شهرها و کشورها و امثالهم. دو دست کارت هم خودمون درست کردیم. یکی از روی یه مجله ماشین که بابا از آلمان آورده بود و دومیش، کارت بازیکن که ابداعی خان داداش بود. به هر بازکن پاس، شوت، دریبل و مجموع اعدادی بین 0 تا 10 نسبت داده بود.یادمه فن باستن از کارتهای خوب بود و آلدو سرنا از کارتهای نسبتا بد. خلاصه دنیایی داشتیم با این کارتها. یادش به خیر.چند سال پیش که کمد رو جمع و جور میکردم به یه جعبه کفش برخوردم که توش پر بود از کارتهای مختلف .حس نوستالژی و از این تریپها دست داد.شمردم دیدم 35 دست کارت تو جعبه کفش بود. روم نشد به خان داداش بگم بیا کارت بازی کنیم.
2- وقتی با بقیه کارت بازی میکردیم بعضا به مشکل بر می خوردیم که وزن ماشین کمش بهتره یا زیادش. ارتفاع از سطح دریای شهرها کم باشه خوبه یا اگه زیاد باشه و از اینجور داستانها. خودمون رو خاک خورده وادی کارت بازی حساب میکردیم پس یه جورایی باید نظر ما اعمال میشد.
3- تو یه جمعی نشسته بودیم و راجع به جنگ ایران-عراق حرف میزدیم. یکی از بچه ها گفت که تو عملیات والفجر 8 ایران بیشترین شهید رو داده؛ تقریبا 100 هزار نفر. گفت که این عدد رو دقیقا یادشه چون کارت عملیاتها رو تو دوران راهنمایی بازی میکردن. پرسیدم تعداد شهید کمش برنده است یا زیادش. خندید.

Monday, December 25, 2006

درگ اند دراپ بانوی نامحترمه

پس فردا تقی به توقی نخوره برای من حرف در بیارین که : خودش تو وبلاگش زن نیمه عریان و بیکینی پوش و استریپ تیزگذاشته بود حالا داره برای ما جانماز آب میکشه! اینی کی این پایین گذاشتم ربطی به زن و مرد نداره فقط از اینور اونور افتادنش خوشمون اومد همین!
شما هم درگ اند دراپش کنید. خلاص.






تبلیغ - فدکس

خیلی از ایده کارشون خوشم اومد.


Saturday, December 23, 2006

مشکلات سواحل سانفرانسیسکو

بچه هایی که سال اول دبیرستان شاگردم بودند الان پیش دانشگاهی هستن و مشغول کنکور. یاهو 360 و ارکات که عکساشون رو نگاه میکنم، الله اکبر!! هر کدوم مردی شدن به چه عظمت. خلاصه با بعضی هاشون ارتباط چتی دارم. درد دل میکنن از غصه هاشون میگن، من هم گوش میکنم و تلاش میکنم که در حد خودم بهشون کمک فکری بدم. الان بیشتر یه دوست محسوب میشم تا آقا معلم. باهاشون راحت برخورد میکنم تا حرفاشون راحت بزنن.
چند وقت پیش یکیشون سر صحبت رو باز کرد. می نالید که نمی تونم درس بخونم هیچ کس حرف منو نمیفهمه و از این حرفها. خلاصه مطلب اینکه عاشق یک دختری شده یک سال از خودش کوچیکتر و جمله معروفه این با بقیه فرق داره. القصه تمام داستان رو با زیر و بمش برام تعریف کرد و از اونجایی که احساس کردم که دختر خانومه دچار ثبات رفتاری نیست پیشنهاد کردم که به یک روانپزشک مراجعه کنن.
جالب اینجا بود که میگفت طرف مربوطه مدتی عادت ماهانه اش نا منظم شده بوده و کلی بدبختی کشیده تا از اون دوران به سلامت گذر کردند. آقا قبل از اینکه ویزای رسمی آمریکا رو داشته باشه نه تنها سانفرانسیسکو رفته بلکه کلی از مشکلات زیست محیطی سانفرانسیسکو رو هم حل کرده ...

سه چهار تا نتیجه برای این داستان راجع به تلویزیون ، "یه نظر حلاله" و شکاف بین ارزشهایی که تو جامعه تبلیغ میشه با حقیقتی که وجود داره و ... نوشته بودم که پاکشون کردم.
نتیجه گیری به عهده خودتان.

بازی شب یلدا

من هم توسط محسن به بازی "5 تا نشنیده بگو - 5 نفر بازی بده" دعوت شدم. در صورت لزوم توضیحات مربوطه رو مطالعه بفرمایید.
1- تا حالا که 23 سال از عمرم گذشته سیبیل هامو نزدم و فعلا هم قصد زدنش رو ندارم و با کسی هم اونقدر شوخی ندارم که همچین کاری بتونه بکنه
2- علاقه خاصی به طراحی امضا و لوگو دارم. معمولا وقتی جدول حل میکنم در حاشیه روزنامه کلی خط میکشم.امضام نیمرخ یه مرد سیبیلو است. (به بند 1 مراجعه شود).
3- مدت هفت ساله هر شب یک صفحه قرآن می خونم اخیرا هم انجیل رو شروع کردم حداقل برای تقویت زبان انگلیسی.
4- بچه که بودم فکر میکردم اگه بازی های کمودور 64 رو تموم کنم از تو دستگاه پول میاد بیرون.
5- بعضی وقتها دوبیتی میگم و غیر از یه غزل 8 بیتی که روز مادر تقدیم به خانم والده کردم بیشتر از سه تا قافیه تو شعرهام به کار نبردم.

دعوت نامه فرستادن اول ها ساده تر بود اما انگار داره سخت تر و سخت تر میشه . عزیزان ذیل رو دعوت به بازی میکنم.
1- شنیاکی 2- یه مرد امیدوار 3- قلب آبی 4- روزهای بی خاطره 5- دیزی راکر

Friday, December 22, 2006

پس از استقلال

قبل از اینکه بار و بندیل و جمع کنم و در بلاد یخ زده مستقر بشم فکر میکردم آدم برای ناهار درست کردن باید بره سراغ یخچال و یه چیزی سر هم کنه اما از وقتی که مسئول تهیه مقدرات قضای حاجت خودم شدم کشف کردم که یه نفر اول باید یخچال رو پر کنه.
بابا کریستف کلمب

Tuesday, December 19, 2006

Thursday, December 14, 2006

انتخاباتیه


شادمغزی با خانواده اش میره خواستگاری. قبل از ورود به منزل مربوطه شیر فهمش میکنن که آقا جون رفتین تو میری بالا میشینی و حرفهای سنگین سنگین میزنی. بعد از خوش و اومدین و بفرمایید شادمغز محترم تشریف میبره بالای تاقچه و میگه:شتر-فیل-کرگدن-نهنگ و ...
تصویر فوق هم تنها جهت همراهی با جو فعلی جامعه گذاشتم وجون مادرتون هیچ برداشت نامربوطی نکنید.

اضافات افاضات: شتر-فیل-کرگدن-نهنگ

Monday, December 11, 2006

مهاجرت به کدهای باز و نرم افزارهای رایگان

صالح برای رستگاری اوپن آفیس رو جایگزین میکروسافت آفیس کرده که اساسا به تمامی بشریت این حرکت توصیه میشود.
برای رستگاری بیشتر:
آنتی ویروس: antivir
جهت تکمیل حلقه امنیتی: Spyware Terminator
من نورتون2006 ارجینال لپتاپ رو آنیستال کردم و به جاش این دو تا نرم افزار مجانی رو ریختم تا یه خرده سیستم نفس بکشه. کاملا هم راضی هستم.

لیست مفصلی از بهترین نرم افزارهای رایگان

Saturday, December 9, 2006

آقای دابلیو - ایران در دستور کار

خیلی از کسایی که می خوان تصویر آقای دابلیو رو با نرم افزار وزین فتو شاپ صد البت کرک نشده ادیت کنن با یه خطای معروف مواجه میشن. که می تونید ببینید.


از شوخی بگذریم. وقتی تصویر بیلبرد زیر رو حین وبگردی دیدم، خیلی توجهم جلب شد. تلاش کردم که بفهمم که این بیلبرد کجا قرار گرفته اما نشد.من از اهمیت سایتی که در بیلبرد معرفی شده هیچ اطلاعی ندارم با این حال می تونم حس کنم که این بیلبرد نشانه خوبی برای ما نیست.

Wednesday, December 6, 2006

افغانیان آرپی جی به دست، چالشها و فرازشها

ما که نبودیم اما شنیدیم که آر پی جی 7 بابای لشگر زرهی اسرائیل رو تو جنگ بین اعراب و اسرائیل درآورد و تبدیل به سلاحی معمول در دنیا شد و از اون زمان سلاح یغور یانکیها یعنی بازوکا منسوخ گردید.( کامنتهایی که در مورد تاریخ سلاح باشد موجب مسرت خاطر است)
آقا صادق هم تو لیلی با من است تانک میترکوند پی جی آر میزد.
از اونجایی که در کشور برادر آرپی جی راحت تر از چاقو ضامن دار گیر میاد. این سلاح کاربردهای دیگری غیر از تانک ترکوندن هم پیدا کرده: از جمله شوخی های ناموسی با آرپی جی

و حتی ماهیگیری با آرپی جی

Monday, December 4, 2006

Iran The Most Dangerous Nation

توفیق نصیب شد که نسخه کامل "ایران خطرناک ترین کشور" رو ببینم. با تشکر از آزاروس و تورنتز.
نکته مهمی که این مستند برای من داشت که احتمالا مخاطب غیر ایرانی به راحتی متوجه نمیشه، واگرایی عجیبیه که در ایران وجود داره. هر موضوعی که در نظر بگیرید ایرانیان تقریبا یک طیف 0 تا 100 از خودشون بروز میدن. پوشش آدمهایی که نشون داده شد، اتومبیلهایی که تو خیابونها دیده شدن، خانه محقر کنار کوره آجر پزی تا برجهایی که دوربین به سرعت از روشون گذشت نمادهایی از این تکثر بودن. ایران پر است از افراطیون و تفریطون. از عاشقین سینه چاک آمریکا تا کین خواهان درجه اولش. این واگرایی بعضا موجب میشه خود ایرانی ها در تحلیلهاشون اشتباه کنن چه رسد به بیگانگان.
یه جمله حکیمانه هم از نقل شد که تکرارش خالی از لطف نیست.
In the old days, we prayed at home at went out to drink, now we drink at home and go out to pray.

پی نوشت: انگار این مستند علاقه مندان بسیاری داشته. دیشب 18 نفر فایل رو به اشتراک گذاشته بودن و امشب 78 نفر.

duck-tragedy

.کمیک نگاه نکنید به نظر من تراژدی است