حرمت حقیقت
چند وقت پیش تلخ نوشته ها مطلبی داشت تحت عنوان جبهه؛ مرخصی؛ سمبوسه؛ حشیش و کربلا. در کامنتها خرچنگ زاده نوشته بود: ... برای عده ای که ظرفیت شنیدن این حرف ها را ندارند خطرناک است و بعید نیست در مغاطله جمع بستن این امور به همه ارتش اسلام و پاسداران سرافراز و غیور بر آیند ... این حرف به نظرم خیرخواهانه آمد. شاید مشابه این حرف در بسیاری از موارد با تعبیر "مواظب حرمتها باید بود" عنوان میشود. احساس نکردم ایشان دنبال نفع شخصی از مطرح کردن رعایت حرمتها باشد. (حرمت ساختن و خود را متولی آن کردن متدی است که بسیاری را به نان و نوا رساند و میرساند؛ و شرحش خارج از حوصله این نوشته است.)
اینکه بخشی از حقایق جنگ و آدمهای جنگ بعد از قریب 20 سال بازگو شود به کجا و کی لطمه میزند؟ دقت کنید که گفتم بیان حقیقت آنچه اتفاق افتاده و نه از خود ساختن داستان. اگر عده ای از این میترسند که بنگ کشیدن و کارهای دیگر کردن تعمیم به عام داده شود. من هم میترسم که عرفان و رشادت و تقوا به همه آدمهای جنگ تعمیم داده میشه. آنچه که حرمت دارد حقیقت است. حقیقت جنگ حرمت دارد. حقیقت آدمهای جنگ حرمت دارد. نه آنچه که به نظر ما خوب می آید.
خدا بیامرزد رسول ملاقلی پور را که در هیوا نشانمان داد، بزدلهایی هم آنجا بودند که برای فرار از جنگ گلوله به پای خود تیر زدند و بعدها سوار خر مراد شدند. طبل بزرگ زیر پای چپ و حکایت سربازی که برای گرفتن کارت پایان خدمت و خروج از ایران، عازم جبهه های حق علیه باطل شده بود. اینها آدمهای افسانه نیستند. سربازی که از نبرد فرار کرد به تیر خودی ها از پا درآمد. کوچه ای به نامش زدند و برادرهایش مناصب را به جیب. این موهوم نیست. عین حقیقت است. حقیقتی که حرمت دارد و روایت آن عین حق است.
مشابها عده ای بخش هایی از نهج البلاغه را از قلم میاندازند که به نظرشان علی را بهتر جلوه دهند در حق علی جفا کرده اند. علی را بزرگ کردن و بت ساختن و علی الله ی شدن هم اشتباه است. حرمت علی، حقیقت علی است. این حقیقت است که حرمت دارد.
2 ایده از دیگران:
احترام. متين مي فرماييد.
اما به هر ترتيب وظيفه مي دانستم در ان وبلاگ كه احتمالا مستحضر هستيد كه به سبب وجود بالاترين چه انسانهاي بي ظرفيتي از آنجا گذر مي كنند اين نكته را به آن يك پي نوشت كه نويسنده آن وبلاگ به گمانم از قلم انداخته بود به خوانندگان و نه به نويسنده آن وبلاگ گوشزد كنم
Post a Comment