بر من چه می رود
امروز سینما نرفتیم به جاش 2 ساعت سر کار بودیم تا آخر سر هم این ADSL شرکت درست نشه . از اینکه سر کار رفتم اصلا ناراحت نشدم چون من برنامه پنج شنبه هام اینه که یه خرده حرف بزنم تا یه وقت منفجر نشم یه جور سوپاپ اطمینان ، در این صورت فرقی نمی کنه آقای ADSL پشت کامپیوتر علاف نشسته باشه یا نه . شاید اگه تو عمرم با خط 64 k کار نکرده بودم کلی حالم گرفته می شد اما من با خط 1 meg کار کردم . شاید اگه دو سال پیش یه شرکت می گفت بیا برامون اینترنت بازی کن ما بهت پول می دیم کلی خوشحال می شدم اما الان سهامدار یه همچین شرکتی هستم و اصلا احساس خوشحالی نمی کنم . سال قبل این موقع حتی یک ساعت پیدا می کردم می چسبیدم به کار اما الان از اینکه ADSL داره راه می افته و من دیگه بهونه ای برای کار نکردن ندارم یه جورایی حالم گرفته است . چی شد که اینجوری شد . این همه رخوت و سستی از کجا اومد . از اونجا اومد که حاصل یه سال و نیم تلاش و صبح تا شب کار کردن رو یه احمق اومد تعطیل کرد . عین اینکه برای یه تابلو نقاشی 1 ماه زور بزنی بعدش یه بی شعور بیاد جلو چشت بسوزوندش و تو هیچی نگی و فقط نگاه کنی . اون موقع هر بار که می خوای نقاشی بکشی یاد بومی که داره می سوزه می افتی . فکر می کردم خیلی قوی تر از این حرفام . فکر می کردم اونقدر قوی کار می کنم که به هر چی می خوام می رسم اما هنوز تابلوم داره می سوزه و هربار تو رویاهام می خوام روش آب بریزم هر چی می گردم آب پیدا نمی کنم .
0 ایده از دیگران:
Post a Comment