Monday, February 21, 2005

هر کسی از ظن خود شد یار من



تو بوفه دانشگاه نشسته بودم یکی از بچه های مذهبی دانشکده اومد کنارم نشست ( خیلی قبولش دارم - عجیب صورت نورانی داره ) سر صحبت راجع به امام حسین باز شد . از قیمه و قورمه گفتیم تا بعضی از نوحه های بی محتوا و بعضا اهانت آمیزی که خونده میشه . از اینکه برای امام حسین پاپ و راک و دوبس دوبس هم میشه خوند . این بنده خدا برام از هیات دیوانگان حسین کاشان گفت که خودزنی و دیوونه بازی رو به حد اعلا رسوندن به علاوه واژگان قصاری مثل لا اله الا علی و ... می گن . برام گفت که تو بلوار فردوس شام غریبون دختر بازی رله بوده و شمع ها رو روی زمین شکل قلب گذاشته بودن و کلی چیزهای دیگه . ( بعضی ها از این ور بوم میافتن بعضی هام از اون ورش ) خدا آخر عاقبت همشونو به خیر کنه .
همین جوری نشستم یه ذره اینترنت بازی کردم . کلی چیزهای عجیب غریب دیدم . لینکهای سایت صبحانه تقریبا از بقیه بهتر بود . زیر همون صفحه یه عبارت دیدم شاهکار : " آشورا خیلی باحال بود. چون تنها روزی بود که به داف بازی کاری نداشتند " این بیت مولانا یادم اومد که " : هرکسی از ظن خود شد یار من " .
نمی دونم چرا وقتی دردهایی که رو دلم تلنبار شده رو می خوام بیرون بریزیم یکی میگه بی خیال بابا تو هم حال داری .

0 ایده از دیگران: