Wednesday, May 3, 2006

جنس ایرانی

باید پشت دستم رو داغ بذارم که یادم بمونه تو کارهای حساس به آدمهایی که تو کارشون حساسیت ندارن اطمینان نکنم. ما یه بار یه غلطی کردیم برای اینکه هزینه آزمایشها رو کم کنیم،  قبول کردیم از مواد ایرانی استفاده کنیم (هرچند که وظیفه من نیست دغدغه قیمت مواد رو داشته باشم به هر حال چون اینجا ایرانه باید همه، همه کار بکنن). خلاصه به یک شرکت زیادی معتبر سفارش دادیم و اونها هم یک بسته یک کیلویی تری سدیم سیترات از شرکت شیمیایی باران به ما دادن. اولین بار که محلول درست کردم دیدم ته بالون شن و ماسه ها دارن دنبال بازی میکنن حدس زدم که حین وزن کشی ذرات معلق رو مواد نشسته باشن. خلاصه کلی دل چرکین بودم که با این مواد کار بکنم یا نه. این مورد و رقیق بودن محلولی که درست کرده بودم مجبورم کردن مجدد محلول درست کنم. این کار دو نتیجه علمی مهم داشت : 1- تو ظرف 1 کیلویی 732 گرم ماده بود. یعنی بیشتر از 25% کلاه تو پاچه ما کرده بودن. 2- شن و ماسه از هوا نیومده بلکه خود مواد چف فیل و گوش ماهی داشتن.
حالا من موندم با یه بالون دولیتری تری سدیم سیترات که تهش همه جور آت و آشغالی پیدا میشه به علاوه به جای اینکه غلظتش 1 مولار باشه 0.98 مولار شده و مجبورم به جای اعداد رندی مثل 150 سی سی اعداد قشنگی مثل 153 حجم کشی کنم که این عمل ارواح محترم جد و آبای آدم رو جلو چشش به رقص درمیاره.
باید پشت دستم رو داغ بذارم که دیگه جنش ایرانی نخرم.
ایرانی جنس ایرانی نخر.

0 ایده از دیگران: