Tuesday, May 23, 2006

بدون عنوان

مقدمه : تو این هاگیر واگیری که استاد پروژه میگه نمره ات رو رد نمیکنم برای اینکه بعدا شرمنده خودم نشم که آقا فقط بلد بودی حرف بزنی پای عمل که وسط اومد جا زدی؛ سعی میکنم اگه تو متن درگیریهای انجمن و بسیج دانشگاه نیستم حداقل تو حاشیه اش باشم. وظیفه خطیری هم به عهده خودم گذاشتم : مواظب رفیقمون که رو کله اش خورشت قرمه سبزی جا میندازن باشم کاری دست خودش نده. خلاصه که این دو روزه قد تمام عمرم سر پا وایسادم تا بالاخره امروز بین دو نماز که نشسته بودم احساس کردم آّب بینیم داره راه میافته (تو اردیبهست ماه اتفاق متداولیه برای کسی که یه خرده حساسیت داره) دستم رو گرفتم دیدم قرمزه.
1. یه بار یه سریال در پیت برای 10 تا پلان از گرفت (دبستان بودم و تو تیم فوتبال مدرسه) عین مچل ها 60 قسمت نگاه کردم تا خودم رو تو تلویزیون ببینم. کلا ماها به اینکه عکسمون یا فیلممون رو یه جایی نشون بده کلی علاقه داریم اما امروز کل سایتهای خبری رو که میشناختم گشتم تا یه وقت عکسم جایی نباشه ( من که تو متن نیستم اما یه عده عکاس ها دنبال حاشیه ها هستن) احتمال قوی حراست دانشگاه برای اینکه ناراحت نشم ازم یه کوچولو عکس و فیلم گرفته.
2. داشتم برمیگشتم خونه تو مسیر یارو نزدیک میدون ولی عصر میگفت ورق 1000 تومن. با خودم گفتم این همه اعصاب خردی و بحث و جدل تو دانشگاه کی به متن جامعه هم میاد؟

0 ایده از دیگران: