Friday, January 20, 2006

چرا به دیگرا کمک نمیکنیم - خر باشیم یا اسب



0- به یه بنده خدا که می گفت غذا خورده و پولش تموم شده و هزار تا داستان دیگه 5000 تومن دادم ؛ آدرس گرفت و قسم خورد که پول رو پس میاره . چندین سال از اون ماجرا گذشته اما من هنوز فکر می کنم آدمها پای قسمهایی که می خورن می ایستن .
1- از اونجا که عادت به پیاده روی دارم آدمهای زیادی رو تو مسیرم می بینم و معمولا خیلی بی تفاوت از کنار هم رد میشیم بدون اینکه هیچ تعاملی بینمون صورت بگیره بعضا پیش میاد کسی سلام میکنه یا میگه آقا و ... اگه کاغذی دستشون نباشه که روش آدرسی نوشته شده باشه ، اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که پول می خواد . خیلی ساده برام جا افتاده که آدمها تو جامعه یا با من کار ندارن یا پول می خوان .
2- برام پیش میاد که که کسی تو سرما دست سردش رو سمتم میگیره خدا می دونه که خیلی وقتها دلم میسوزه اما این دلسوزی باعث نمیشه بهش پول بدم .
3- به بار یه پسر بچه دنبالم راه افتاده بود و می خواست ازش جوراب بخرم اما من هیچ توجهی بهش نداشتم حتی صورتش رو هم نگاه نکردم . شاید بیشتر از 500 متر باهام راه اومد و هر چی که بلد بود قسم داد اما من حتی صورتش رو نگاه نکردم . خسته که شد آستینم رو ول کرد چند متر که ازش فاصله گرفتم شروع کرد فحش دادن هر چی بلد بود فحش داد من حتی برنگشتم صورتش رو نگاه کنم .
4- خدا میدونه اگه من مطمئن باشم کسی نیاز به کمک داره هر کاری که از دستم برمیاد میکنم اما انقدر اتفاقات تکراری افتاده انقدر آدم با نسخه دکتر و قیافه شهرستانی دیدم انقدر پیرزن گوشه خیابون دیدم انقدر تو راه مونده دیدم که به هیچ کس نمی تونم اعتماد کنم .
5- هر بار که کسی ازم کمک می خواد عین اسب سرم رو میندازم پایین و رد میشم . از این که اسب باشم بدم میاد اما اینکه دیگران رو خریت من حساب کنن حالم رو بهم میزنه .

0 ایده از دیگران: