Thursday, July 21, 2005

کار

دیروز سر خردمند منتظر بودم محمدرضا بیاد تا بریم استخر . یکی از بچه های دانشکده رو دیدم پشت یه پراید که یک خانم را پیاده کرد و پول گرفت . رو مو برگردوندم تا منو نبینه و احتمالا خجالت نکشه . با خودم فکر میکردم اگه متوجه من بشه ممکنه ناراحت بشه اما حالا که خوب فکر می کنم می بینم این رفتار من بیشتر اون فرد رو شرمنده کرد چون به خاطر اینکه داره کار می کنه ( حالا هر کاری ) شخصیتش رو ندید گرفتم .
خاله که از آمریکا اومده بود می گفت مشکله شما اینه کار نمی کنید . میگفت اگه کسی اونجا نیاز به پول داشته باشه خیلی راحت کار میکنه این کار می تونه پخش کردن روزنامه باشه یا هر کار دیگه و اگه برنامه ای باشه که دعوتش کنن خیلی راحت میگه من امروز باید روزنامه پخش کنم . نمی تونم بیام .
ما هزار بار شنیدیم "کار عار نیست " 10 میلیون دفعه گفتن پیغمبر دست یه کارگر رو بوسید اما اینها فرهنگ نشده .حداقل برای من جا نیافتاده که شخصیت یه آدم با مسافرکشی کم نمیشه .
چقدر باید تلاش کنیم تا برای منه نوعی این فرهنگ شکل بگیره که باید کار کرد ؟

0 ایده از دیگران: