شبانه
تنهایی شب رو خیلی دوست دارم . وقتی همه خواب هستن و من مشغول کارهای خودم . بیشتر شبها پشت کامپیوترم ، بعضی وقتها هم پشت میزم درس می خونم یا چیزی می نویسم . گاهی هم میشه چراغ رو خاموش می کنم و می شینم فکر می کنم ، راجع به چیزهایی که تو ذهنمه ( نه لزوما راجع به یه چیز فیکس و مشخص ) . یه مشکلی که عمدتا بهش دچار هستیم اینه که خیلی از کارامون از روی عادت انجام میشه و هیچ وقت راجع بهشون به صورت اساسی و زیر بنایی فکر نکردیم . گاهی این عادتها اونقدر بدیهی میشن که به نظرمون میرسه فکر شده هستن در حالی که خیلی وقتها نیستن و پر از اشکال با معیار های عقلی خودمون هستن . یه دسته از مهم این عادتها که اخیرا زیاد بهشون فکر می کنم اعتقادات دینی و مذهبی اند که اتفاقا هم پیچیدگی زیادی دارن و هم اصلاحشون خیلی مشکله . نماز از روی عادت ، روزه از روی عادت ، ... دینداری از روی عادت . اما دین بدون تعقل که دین نمیشه . آدم می تونه از روی عادت ادای دینداری رو دربیاره اما نمی تونه دیندار باشه .
0 ایده از دیگران:
Post a Comment