دیالوگ
به صورت کلی وبلاگها مونولوگ هستن اما بعضی وقتها دیالوگ میشن یعنی چیزهایی که می خوای بگی تو قالب کامنت زیر نوشته کس دیگه نمی گنجه . همون اول که قالب ذهنی رو خوندن فهمیدم که یه بخشی از حرفها به من برمی گرده . و قالب ذهنی 2 منو مجبور کرد یه چیزی بنویسم .
این کاملا طبیعیه که من وقتی یه آدم رو نمی شناسم و می خوام باهاش برخورد داشته باشم از کسی که می شناسدش بپرسم چه جور آدمیه ؟ اهل شوخی و بگو بخند هست یا نه ؟ از چی بدش میاد ؟ و یه سری سوال های دیگه . این پیش زمینه ذهنی باعث میشه که تو برخوردهام بهتر بتونم عمل کنم و عکس العمل نشون بدم . حالا اگه آدمی سراغ نداشته باشم که این اطلاعات رو بده می تونم از علم آمار استفاده کنم . از مجموعه کل آدمهایی که تو زندگیم دیدم یه سری برداشتهایی داشتم یه سری پارامترها رو سراغ دارم که کمابیش جوابگو هستند . در برخورد با آدمهای جدید اون پارامترها رو چک می کنم و راجع به طرف حدسهایی می زنم ( حدس زدن با قضاوت کردن تومنی 2 زار فرقشه حتی اگه بعضی از مواقع من هم این دو تا رو با هم خلط کنم ) . به صورت کلی پاسخ های آمار و احتمالات فیکس و همیشه درست نیست اتفاقا بعضی وقتها برخلاف احتمال نزدیک به یقین هم یه سری اتفاقات میفته . اما من می تونم بگم بالا 70% درست حدس می زنم . 30% خطا هم اشکال نداره ( بهتر از اینه که آدم تو 100% موارد تو تاریکی شریجه بزنه ) خب حالا این حدس به چه درد می خوره این حدس باعث میشه تو برخوردهام بهتر بتونم عمل کنم و عکس العمل نشون بدم . در ادامه با طرف مقابل ارتباط بیشتری پیدا می کنم درنتیجه شناخت حاصل میشه و اونوقت می تونم قضاوت کنم .
این که خیلی عالیه بود مگه نه ؟ اشکال کار کجاست ؟ اشکال کار اونجاست که حدس بزنی از این آدم جدید کلا باید دوری کنی و نزدیکش هم نشی چه برسه شناخت پیدا کنی . اون موقع ممکنه بزرگترین شانس زندگیت رو از دست بدی . کسی چه میدونه . اما من به احتمال 70% از یه خطر دوری کردم پس با حساب خودم منطقی عمل کردم .
هیچ لزومی نداره حدس اولیه درست باشه مهم اینه که بتونی بعد از شناخت درست عمل کنی .
پی نوشت : فکر می کنم اینها به من بر میگرده :
شنیاکی گفته : " یعنی یه کسی رو می زارند در طبقه روباه صفتان و تا آخر عمر به عنوان یه روباه بهش نگاه می کنند. " من به شخصه تا آخر عمر رو حدسم پافشاری نمی کنم . یا ارتباط به وجود میاد و شناخت ایجاد میشه یا ارتباط وجود نداره که در این صورت میشه تصور کرد که طرف وجود نداره .
شنیاکی گفته : " خودشون بعد از یه مدتی دیگه تحمل این همه سیاهی رو ندارند و معمولا دچار مشکل فلسفی می شند . " تو اینکه من دنیا رو زیادی سیاه می بینم و مشکل فلسفی دارم شکی نیست اما این ارتباط چندانی به دسته بندی آدمها نداره .
شنیاکی گفته : " وحشتناک تر راه حل های جدیدیه که برای خلاصی از این وضع در پیش می گیرند . " پسر خوب بیا تو دم در بده .
1 ایده از دیگران:
اولش رو بد نیومدی ولی تو پی نوشتت خراب کاری کردی.
قالب ذهنی یه حرف کلی بود ولی قالب ذهنی 2 جواب تو بود. با این حال نمی خوام بحث کنم که اون جملاتی رو که تو پی نوشت آوردی منظورم تو بودی یا نه چون احتمالا فایده ای نداره. ولی همچنان بر اینکه مضرات این علم آمار شما بسیار بیشتر از فوایدش هم هست اصرار دارم و استدلال هم نمی کنم بلکه وضعی رو که دیدم(ومی بینم) گواه می گیرم.
Post a Comment