Thursday, May 12, 2005

زندگی سگی

زندگی سگی یعنی اینکه مادر بزرگت بهت بگه بی معرفت .
زندگی سگی یعنی اینکه شوهر خالت چند باره عمل کنه و چند باره تو ICU باشه و حتی یک بار یه سر بهش نزده باشی
زندگی سگی یعنی ساعت هشت و نیم عین جنازه رو تخت بیافتی فرداش ساعت 10 پاشی
زندگی سگی یعنی مغرب و عشای دیشب + نماز صبح رو همه رو با هم بخونی خودتم نفهمی چی خوندی
زندگی سگی یعنی یعنی بخوای بری خونه مامان جون ولی اطلا برنامه ها جور نشه
زندگی سگی یعنی تو یه بروشور نوشتن سمینار داری اما حال و حوصله اش رو نداری و دلت هم نمی خواد بهانه بیاری
زندگی سگی یعنی پروژه های غیر آهنی - اصول استخراج2 - اقتصاد مهندسی - انتقال مطالب باقی مونده باشه .
زندگی سگی گزارش نوشتن خواص مکانیکی
زندگی سگی یعنی این کارهای لا مذهب چرا هیچ وقت تموم نمیشن .

0 ایده از دیگران: