Thursday, December 9, 2004

سرفه

از یک شنبه همین جوری سرفه می کردم ولی سرما نخورده بودم . بعضی وقتها بدجور می شد طوری که عزیزی گفت اگه سل گرفتی برات شیر بیارم . خلاصه این قضیه ادامه داشت تا امروز که بعد از سرفه سرم ناجور درد می گرفت و تا چند ثانیه دنیا شبیه فیلمهای علمی تخیلی می شد بالاخره گفتیم اینجوری فایده نداره بریم دکتر ببینیم چی میگه . از اونجایی که پنج شنبه ساعت 8 هیچ دکتری تو مطبش نیست رفتم بیمارستان ساسان . پرستاری که نقش منشی رو بازی می کرد ازم دفترچه بیمه خواست . بهش دادم گفت با سازمان تامین اجتماعی قرارداد نداریم گفتم مشکلی نیست خلاصه دکتر دوا داد آب انار داد گفت برای آلودگی هواست و کلی مزخرف دیگه . و تو دفترچم چهار قلم دارو نوشت . داروخانه خود بیمارستان بسته بود درنتیجه رفتم سراغ داروخانه میدون فلسطین . این دفعه هم آقای دکتر دفترچمو نگاه کرد و گفت آزاد حساب کنم . گفتم بدم ، بمیر و بدم . بعدش هم اومدم خونه . تو این فاصله 9000 تومان سرفه کردم . با خودم فکر کردم چه لزومی داره هر سال برای گرفتن فرم اشتغال به تحصیل ریخت قشنگ مسئول آموزش ببینم در صورتی که دیدن و ندیدنش فرقی به حالم نداره .

مریضی های جسمی رو بیشتر از ضعف دورنی و روحی می دونم آدم زمانی جسمش مختل میشه که درون و روح و اندیشه اش مختل شده باشه . من هم که چند وقته مشکل من در برابر من پیدا کردم درنتیجه هر ویروس و باکتری از خدا بی خبری می تونه بیاد سورچرونی

0 ایده از دیگران: