من و پروژه
معمولا اینجوریه که وقتی اساتید پروژه تعریف می کنن اکثر دانشجوها شاکی می شن و یه جورایی کارو می پیچونن . اما قضیه من کاملا برعکس هیچ جور مطلب یاد گرفتن قد پروژه به من حال نمی ده و می تونم بگم من بیشترین مطلبی که یاد می گیرم به واسطه انجام دادن پروژه هاست . اما اتفاق جالب اینجاست که من بدون توجه به موضوع راجع به موضوعات مورد علاقه خودم تحقیق می کنم . مثلا موضع پروژه من تو درس خوردگی ، خوردگی زیردریایی ها بود اما کاری که من انجام دادم بررسی آلیاژهای پر کاربرد در صنایع دریایی بود و هیچ جاش زیر دریایی وجود نداشت تو این پروژه کلی راجع به فولادهای زنگ نزن مطلب یاد گرفتم و 10 تا مقاله پدر مادر خوندم . امروز هم پروژه اصول استخراج رو بستم . موضوع پروژه فلزات جایگزین کرم در صنایع بود اما من بیشتر روی آبکاری و الکترولیز کار کردم که خیلی با این موضوعها حال می کنم و احتمال پروژه رو هم روی همین زمینه می گیرم این دفعه تقریبا 40 تا مقاله خوندم که بعضی هاش واقعا عالی بودن و کاری که جمع کردم در حد چاپ شده اما بیشتر از این ، مطلب یاد گرفتن تو این زمینه برام مهم بود
آدم معمولا وقتی برای به دست آوردن چیزی زحمت می کشه خیلی بیشتر قدرشو می دونه تا وقتی راحت در اختیارش قرار می گیره . انجام پروژه یعنی تلاش برای فهمیدن و این خیلی بهتر از مطالبی که استاد جمع آوری کرده و عین هلو تو دهن میذاره . اما نمی دونم چرا اکثر دانشجوها با من موافق نیستن
آدم معمولا وقتی برای به دست آوردن چیزی زحمت می کشه خیلی بیشتر قدرشو می دونه تا وقتی راحت در اختیارش قرار می گیره . انجام پروژه یعنی تلاش برای فهمیدن و این خیلی بهتر از مطالبی که استاد جمع آوری کرده و عین هلو تو دهن میذاره . اما نمی دونم چرا اکثر دانشجوها با من موافق نیستن
0 ایده از دیگران:
Post a Comment