یک روز خوب
امروز خیلی خوب بود هر چند می تونست خیلی هم بد باشه از اون روزایی بود که اگه کارایی که دوست نداشتم می کردم سرم نا فرم درد می گرفت . صبح ( ظهر ) ساعت 2 از خواب پا شدم ( ساعت هفت ونیم یه بار پاشدم اما اصلا حالم خوب نبود برای همین کلیه قرارها رو کنسل کردم و دوباره خوابیدم ) و خیلی شیک کره عسل خوردم که هم ناهار بود و هم صبحونه بعد کمی مطالعه روزنامه و مجددا استراحت . یک کم هم فوتبال دیدم هر چند که حالم از فوتبال باشگاههای ایران به هم می خوره اما برای اینکه عریضه خالی نباشه بد نیست . وسط فوتبال پاشدم رفتم سلمونی تا به خودم ثابت کنم موهام اونقدر اهمیت نداره که خودمو براشون نگران کنم ( کلا تو این دنیا نباید به چیزی دلبسته شد راجع به کسی نمی دونم ) چون اساسا ریخت و روز آدم برای دیگران خوشاینده نه برای خود آدم و عمدتا این خوشایند دیگرانه که برای آدم خوشاینده اما آدم برای خوشایند دیگران نباید نگران بشه ( البته این دلیلی برای هپلی بودن نمیشه ) در هر صورت " من در برابر من " هر روز ابعاد عجیب غریب تری پیدا می کنه . نمی دونم خودم رو بیشتر دارم کشف می کنم یا یه منه دیگه داره ساخته میشه . بعد یک حموم آب داغ مشتی . قهوه و سیگار - جیم جار موش - که خیلی حال داد . بعد هم یک وعده شام سبک . آخرشب هم فیلم ده - عباس کیارستمی- که کلی دز فمنیسم خونم رو زیاد کرد . یه خرده اینترنت بازی . حالا هم که وبلاگ ، دست آخر هم دوباره خواب . امروز خیلی خوب بود چون برای خودم بودم و نه برای هیچ کس دیگه
0 ایده از دیگران:
Post a Comment